loading...
گروه نمایش هیراد ( سفیران جوان سابق )
نجیم سرحدی بازدید : 1318 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

تئاتر يکی ازهنرهای هفتگانه است .کسانی که درباره بوجود آمدن تئاتر جستجو کرده اند ميگويند سر چشمه آن از آيين هاست . آيين به مراسم مذهبی و اجتماعی می گويند . مثل مراسم عروسی يا مراسم سينه زنی در ماه محرم  در ايران و مراسم رقص های مخصوص در کشورهای ديگر انسان هميشه دوست داشته است به اتفاقاتی که خارج از اراده و ميل اوست تسلط داشته باشد و اين ويژگی اصلی تئاتر است. 

تئاتر در مقايسه با هنرهای ديگر امکانات زيادی دارد برای اينکه از هنرهای ديگر مثل نقاشی ، ادبيات ، معماری ، موسيقی و ... در آن استفاده می شود کلمه  تئاتر (theater ) در اصل از کلمه  تآترون (theater on) است که قسمت اول آن تيه ((thea تماشاگران و يا محله تماشا است.

درزمان های قديم ، تماشاگرن در سرازيری تپه ها می نشستند و مراسم مذهبی را که با آداب وتشريفات مخصوص در پايين همان تپه يا کناره معبد که محل عبادت بوده ، تماشا می کردند.


تاريخچه تئاتر ايران وجهان

خاستگاه­هاي تئاتر عناصر تئاتري و دراماتيك را در هر جامعه­ي انساني مي­توان سراغ كرد، صرف نظر از

آنكه اين جوامع پيشرفته و پيچيده باشند يا نباشند بايد متذكر شد كه ميان تئاتر به عنوان يك شكل

هنري و بهره­ برداري ضمني از عناصر تئاتري در فعاليت­هاي ديگر معمولاً تمايزي قايل مي­شوند. علاقه به

درك خاستگاه تئاتر از اواخر سده­ي نوزدهم سرعتي تصاعدي گرفت، زيرا در آن زمان مردم شناسان

اشتياق زيادي به يافتن پاسخ مسأله از خود نشان مي­دادند. از آن هنگام تا به امروز، نظر مردم­-

شناسي حداقل سه مرحله را پشت سر نهاده است. در مرحله­ي اول كه از 1875 تا 1915 به طول

 انجاميد، مردم شناسان به رهبري سر جيمز فريزر ادعا كردند كه همه­ ي فرهنگ­ها از يك الگوي تكاملي

پيروي مي­كنند. در نتيجه جوامع ابتدايي موجود در عصر حاضر، مي­توانند منابع مستندي درباره تئاتر

هزاران سال پيش در دسترس ما بگذارند. مرحله­ي دوم پيشرفت مردم شناسي از سال 1915 آغاز

 مي­شود و مكتب ديگري به رهبري برانيسلاو مالينوفسكي، روش استقرايي مكتب فريزر را رد مي­كند،

و به جاي آن رهيافتي استنتاجي را پيشنهاد مي­كند. مكتب جديد مطالعه­ ي خود را در محل مورد

بررسي، و در عمق آن آغاز كرده و سؤال را اساساً به گونه­ي ديگري طرح مي­كند: كاركرد روزانه­ي

جوامع معين چگونه است؟ اين مكتب را غالباً مكتب «كاركرد گرايي» مي­نامند.

بعد از جنگ جهاني دوم مرحله­ ي سومي هم توسط مردم شناسان بنا نهاده شده كه مكتب

«ساختگرايي» ناميده مي­شود. باني اين مكتب كلود لِوي استروس نام دارد. لِوي استروس همچون

پيروان مكتب كاركرد گرايي، داروينيسم فرهنگي را رد مي­كند و معتقد است كه هر جامعه­اي خط

فرهنگي خاصه­ي خود را به وجود مي­آورد. لِوي استروس نيز مانند فريزر به الگويي جهاني معتقد است،

هرچند الگوي او با الگوي فريزر تفاوت دارد. آنچه براي لِوي استروس بيشترين اهميت را دارد آن است

كه بداند مغز چگونه عمل مي­كند و پاسخ آن را در تحليل اسطوره جستجو مي­كند. امروزه اكثريت

منتقدان و مورخان توافق دارند كه آئين تنها يكي از خاستگاه­هاي تئاتر است و نه لزوماً تنها خاستگاه

 آن. از طرف ديگر، غالب محققان اين نظر را كه تئاتر در همه­ي جوامع از الگوي تكاملي واحدي پيروي

كرده است و رد مي­كنند. به علاوه امروزه هيچ مردم شناسي جوامع ابتدايي را فرو دستانه برآورد نمي­

كند. آنها دريافته­ اند كه اگرچه جوامع پيشرفته از دانش تخصصي و فنون بهره­ مندي بيشتري دارند، اما در

مقابل، غالباً از نظر همبستگي و يكپارچگي ويژه­اي كه در جوامع كمتر پيشرفته وجود دارد، دچار كمبود

قابل توجهي هستند با آنكه منشأ آئيني امروز پذيرفته­ ترين نظريه درباره­ي خاستگاه تئاتر است، اما

هرگز تنها نظريه­ ي مورد قبول عام محسوب نمي­شود. هستند محققاني كه معتقدند سرچشمه تئاتر

استانسرايي است؛ آنها اظهار مي­دارند كه گوش كردن و رابطه برقرار كردن با قصه­ها عمده­ ترين

خصيصه­ ي انسان است، همچنين آنها الگويي را پيشنهاد مي­كنند كه در آن الگو تئاتر از افسانه­ سرايي

نشأت مي­گيرد. افسانه­ ها ابتدا درباره­ي شكار، جنگ يا فتوحات ديگرند و به تدريج آب و تاب بيشتري

مي­يابند. مطالعات اخير از نقاشي­ هاي به دست آمده از عصر يخبندان حاكي از آن است كه انسان از

30000 سال پيش مراسم آئيني اجرا مي­كرده است و از هزاره­هاي بعد از اين تاريخ، يعني 20000 سال

پيش، در يكي از غارهاي فرانسه و اسپانيا يك نقاشي به دست آمده كه نشان دهنده­ي مراسمي

 است مربوط به شكار اما نظر ما درباره­ي اين نقاشي­هاي اوليه هنوز محقق نيست. وقتي به دوره­هاي

نزديك­تر مي­رسيم و مي­بينيم انسان آغاز به گسترش مهارت­ها و عاداتي كرده است كه راه به تمدن

مي­برند، تصاوير براي ما گوياتر مي­گردند: تصاويري همچون اهلي كردن حيوانات، كشت گندم، اختراع

سفالگري و ترك زندگي كوچ­نشيني يعني هنگامي كه شكارچيان و تهيه­ كنندگان غذا در مكاني مستقر

مي­شوند و به كشاورزي و دامداري خو مي­كنند.

تئاتر و درام در يونان باستان هنگامي كه تمدن­هاي خاور نزديك و مصر شكوفا مي­شدند، ديگران در

همسايگي آنان تازه قدم در راه تحول مي­نهادند. مهمترين اين تمدن­ هاي نوپا، از نظر بررسي ما، «تمدن

 اژه­اي» است كه پيشاهنگ تمدن يوناني بود. «فرهنگ مينوسي» كه از سال 2500 تا 1400 پيش از

 ميلاد در جزيره­ي كِرت شكفته بود، در اثر زمين لرزه يا آتش ­سوزي فاجعه آميزي ويران شد، و اطلاع

كمي از چگونگي آن در دست است. پس از آن، تمدن ميسني توسط مهاجمان شمالي نابود شد، و

عصر تاريك از 1100 تا 800 پيش از ميلاد آغاز گرديد. اين تمدن باستاني اژه­اي تأثير مستقيم زيادي در

 تحول تئاتر نداشت، اما تئاتر غير مستقيم آن فوق­ العاده زياد بود، زيرا خدايان، قهرمانان و تاريخ همين

مردم بود كه مواد اوليه­ ي ايلياد و اديسه­ي هومر و اكثر درام­ هاي يوناني را فراهم آورد. از اين رو اين

تمدن­ها به جهات مختلف زيربناي ادبيات غرب به شمار مي­آيند واحدهاي بزرگ سياسي اين تمدن

«پوليس» ناميده مي­شدند. مهمترين اين ايالت ـ شهرها آيتكا (آتن)، اسپارت، كورِنت، تِب، مگارو آرگوس

 بودند اگرچه آتن از سال 500 پيش از ميلاد مركز هنري يونان بود، اما اسپارت قدرت اصلي و خط رابطي

 بود كه اكثر ايالت ـ شهرها، از جمله آتن را به هم مي­پيوست. جنگ با ايران اين قاعده را بر هم زد.

 مانند هر جامعه­ي باستاني ديگر، مدارك مربوط به خاستگاه تئاتر و درام در يونان باستان نادر است.

 يونانيان نوشتن را چند صباحي پس از 700 پيش از ميلاد آموختند. در حقيقت آنها حروف الفباي

فينيقيان را گرفتند و مناسب حال خود تغيير دادن. پس از آن دوره است كه اسناد نوشتاري يوناني

افزايش مي­يابد. اسناد مربوط به تئاتر در اين دوران هنوز كم است. ارتباط بين تئاتر و ايالت ـ شهر از

 سال 534 پيش از ميلاد آغاز شد و آن زماني بود كه دولت آتن مسابقه ه­اي براي انتخاب بهترين تراژدي

 اجرا شده در ديونوسياي شهر، كه جشنواره­ي مذهبي مهمي بود، گنجانيد. كمدي آخرين شكل

دراماتيك بود كه از طرف حكومت يونان به رسميت شناخته شد، ولي تا سال­هاي 487ـ486 به

 ديونوسياي شهر راه نيافت. لذا سرگذشت آن، تا قبل از اين تاريخ، تا حدودي بر حدس و گمان استوار

است. ارسطو مي­گويد كمدي از نمايش بديهه­ سازي­هاي سرخوانِ آوازه­ هاي آئيني فاليك بيرون آمده

است. اما از آنجا كه تعداد زيادي آئين­هاي فاليك وجود داشته، روشن نيست منظور ارسطو كداميك

بوده است. بعضي از مراسم ما قبل دراماتيك، توسط گروه رقص اجرا مي­شد، كه گاه صورتك حيوان بر

چهره مي­زدند يا سوار حيوانات مي­شدند و يا حيواني را به عنوان نماينده­ي حيوانات ديگر با خود مي­

كشيدند. همچنين در آن دوره نمايش­هاي همسرايان چاق، سايترها و مرداني بر فراز ديرك­ هاي بلند

وجود داشت. مراسم اغلب شامل يك راهپيمايي به دنبال همسراياني بود كه مي­خواندند و مي­

رقصيدند و نمادهاي بزرگ و فاليك را بر روي علم­ هايي به اهتزاز در مي­آوردند. اين مراسم موجب عكس­

العمل­ ها و مسخره­گي­ هايي در ميان شركت­كنندگان و تماشاگران مي­شد. در كمدي­ هاي اوليه همه­ ي

اين نمايش­ها عناصر جنبي خود را نيز داشتند. كمدي گذشته از خاستگاه و تاريخ آغاز آن، در بين سال

­هاي 487ـ486 به حد كافي رشد يافته بود تا بتواند شايستگي­هاي نمايش در ديونوسياي شهر را

داشته باشد. نام تعداد كمي از كمدي­نويسانِ نخستين ضبط شده است: كيونيدِس، كه ظاهراً برنده­ي

 اولين مسابقه بوده، ماگنِس كه برنده 11 مسابقه بوده است و كمدي­هايي مثل پرنده­ها، پشه انجيري

و قورباغه­ها از اوست. اِكفانتيدس كه گفته مي­شود كمدي­هاي ظريف­تري از پيشينيان خود نوشته

است. كراتينوس كه بيست و يك نمايشنامه­ ي كمدي را به او نسبت داده­اند و به عنوان اولين نويسنده­

ي واقعي و در خور توجه در زمينه­ي كمدي شناخته مي­شود. كراتس كه سايترهاي شخصي را كه قبلاً

شاخص كمدي بود رها كرد و به مسائل عمومي­ترين پرداخت. او پوليس و آرسيتوفان سر كرده­ي همه ­ي

كمدي نويسان كه بذله گوئي­ها و ابداعاتش در سايتر مورد قبول همه قرار گرفته است.

 شرق و غرب در تلاقي هزار ساله بيزانس مرحله­ي ديگري از تداوم تاريخ روم و اسكندر كبير و تمدن

كلاسيك يونان بود. تئاتر بيزانس سه گونه متمايز داشت: تئاتر سپند، تئاتر مذهبي و تئاتر كلاسيك يا

اديبانه. ارزيابي طبيعت و وسعت تئاتر بيزانس مشكل است، زيرا منابع موجود بسيار اندك است و

مورخان بر سر تفسير همين اندك نيز توافق ندارند. مسلم اين است كه نمايش­هاي تئاتري در سراسر

دوران بيزانس رواج داشته­اند. گفته مي­شود كه قسطنطنيه در اصل دو تئاتر از نوع رومن داشته و حداقل

 يكي از آنها تا اواخر دوران بيزانس برپا بوده است. قلمرو امپراتوري بيزانس شامل بخش اعظم مديترانه­

ي شرقي بود كه تئاترهاي هلني و يوناي ـ رومي در آن ساخته شده بودند. نمايش­هاي تئاتري و

سرگرم كننده از طريق بيزانس به مدت هزار سال تداوم يافتند و هنگامي كه اينگونه نمايش­ها در روم از

 رونق افتاده بودند در بيزانس به حيات خود ادامه دادند. تأثير بيزانس بر اروپاي غربي بسيار متحمل

است، زيرا روابط تجاري بين بيزانس و روم غربي هيچگاه به كلي قطع نشد. بدون شك در اوايل سده­ ي

نهم، هنر بيزانس در معماري كليساها و پديده­ هاي ديگر هنري در غرب تأثير فراوان داشته است.

همچنين جنگ­هاي صليبي كه در سده­ي يازدهم آغاز شد برخورد شرق و غرب را افزايش داد. به رغم

وجود شرايط مناسب، هنوز نمي­توان تأثير بيزانس بر تئاتر غرب را اثبات كرد اما مي­توان اذعان داشت كه

 بيزانس سنت تئاتري را زنده نگه داشت و بخش­هايي از هنر آن الهام­بخش هنرمندان بعدي گرديد.

 امپراتوري بيزانس سرانجام تسليم نيروهاي مسلمين شد. تحت تعليمات حضرت محمد (ص) جهان

اسلام به سرعت رو به گردش نهاد و در حوالي 622 مقبوليت عام يافت. در قلمرو اسلام داستان­گويي

تقريباً در همه جا و درام­هاي فولكور در برخي نقاط، متداول بود. در نقاط ديگر، به ويژه در هند، اندونزي،

تركيه و يونان تئاتر عروسك­هاي سايه محبوبيت يافت. اما عروسك­ها تا حد ممكن از واقع­گرايي به دور

بودند. اين عروسك­ها اشكالي دو بعدي بودند كه از قطعات چرم بريده مي­شدند و با قطعه چوبي كه به

آن وصل مي­شد هدايت مي­گرديدند. بعدها، تنها سايه­ ي اين عروسك­ها كه توسط فانوس يا مشعل بر

روي پارچه­ ي سفيدي منعكس مي­گرديد، نمايش داده مي­شد. در بعضي كشورها تئاتر سايه هنر

پيشه­اي گرديد و به كلي از هنر بازيگري زنده جدا گشت. تئاتر سايه ظاهراً حدود سده­ي چهاردهم

ميلادي در تركيه عرضه شد. سپس از سقوط بيزانس، در مناطقي كه عصر عظيم تئاترهاي كلاسيك،

هلني و يوناني ـ رومي را ديده بود. در اين مناطق نمايش­هاي عروسكي بر گرد شخصيت «قراگوز» و

ماجراهاي مضحك او دور مي­زد. سرانجام اين نمايش­ها قراگوز ناميده شدند و اين سنت تا زمان ما

ادامه يافته است. مسلمانان در بسياري از نقاط تئاتر را به عنوان هنري بي اهميت قلمداد كردند. در

هزاره­ي اول مسيحي، يكي از توسعه يافته­ترين و پرمحتواترين درام­ ها را بايد در هند جستجو كرد. تمدن

هند به قدمت تمدن مصر باستان و خاورميانه است، اما دانش ما بر اين تمدن با ورود قوم آريايياز آسياي

مركزي در 1500 پيش از ميلاد آغاز مي­شود. در واقع در سده­هاي پس از آن است كه تركيب و سيماي

زندگي و هنر مردم هند پديدار مي­گردد. شايد مهمترين تأثيرات بر درام هند، از طريق هندوييسم و

ادبيات سانسكويت صورت گرفته باشد. عصر طلايي درام در فرهنگ هندي حدود 120 ميلادي آغاز مي­

شود و تا حدود 500 ميلادي ادامه مي­يابد. نقطه­ ي اوج عصر طلايي سده ­هاي چهارم و پنجم است كه

امپراتوري گوپتا در شمال هند مركز هنر، طب و آموزش قرار مي­گيرد. در آنجا شهرهاي زيبا، دانشگاه­ها

و تمدني عظيم و پر شكوه بنيان نهاده مي­شود. نقطه­ ي اوج ديگري نيز در نيمه­ي اول سده­ي هفتم

تحت فرمانروايي شاه هارشا به ظهور مي­رسد. خود هارشا يكي از نمايشنامه نويس­ هاي مهم

محسوب مي­شود. در دوران حكومت هارشا تأثير هند بر آسياي جنوب شرقي نيز گسترده شد و موجب

توسعه­ي درام در آن نقاط گرديد. هنديان به واقع نگاري و ضبط تاريخ توجه چنداني نشان نمي­دادند، از

اين رو محققان جديد تاريخ­هاي بسيار متفاوتي را براي درام­هاي موجود سانسكريت در نظر گرفته‌اند. اما

آنچه پيش از همه مورد توافق است قديمي‌ترين قطعاتي است كه به حدود 1000 سال پيش تعلق

دارند. حدود 25 نمايشنامه­ ي سانكسريت به دست ما رسيده است كه تاريخ بعضي از آنها حوالي

سده­ي نهم ميلادي و در اين ميان بهترين آنها را به سده­ي چهارم و پنجم ميلادي نسبت مي­دهند. از

ميان درام­نويسان سانسكريت مي­توان اين نويسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمايشنامه­ هاي سينه

ريو مرواريد، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتي با نمايشنامه­ هاي داستان قهرمان بزرگ، آخرين

قصه­ ي راما و ازدواج دزديده شده؛ ويشا كاداتا با نمايشنامه­ي انگشتري خاتم راكشاسا. در سال­هايي

كه درام هند در حال شكوفايي بود، تئاتر چين تازه داشت شكل مي­گرفت، به ويژه در نواحي پكن كه

همچون مصر و خاورميانه از گاهواره ­هاي تمدن به شمار مي­رود. مدارك ما درباره­ ي سال­هاي پيش از

1500 پيش از ميلاد، يعين زمان به قدرت رسيدن سلسله­ ي شانگ اندك است. در زندگي چينيان از

همان آغاز، رقص، موسيقي و آئين­ هاي مختلف نقش مهمي داشته است و برخي از فرمانروايان چيني

 اينگونه فعاليت­ها را براي هماهنگ كردن كشور خود لازم مي­شمردند و در سده­ي هشتم پيش از ميلاد

معابدي وجود داشت كه اجرا كنندگاني بدين منظور در اختيار داشتند. مورخان سعي كرده­اند بين آئين­

هاي چيني و همسرايان ديتيرامب در يونان شباهت­ هايي بيابند. اولين دوره­ي درخشان هنر و ادبيات

چيني، با حكومت سلسله­ ي ­هان آغاز مي­شود. مجموعه سرگرمي­هاي اين دوره را «صد نمايش» مي­

ناميدند. در سده­ي سيزدهم نمايش­ هاي گوناگون سرگرم كننده جزئي از زندگي عادي مردم چين

محسوب مي­شد. اما تا مدت­ ها بعد از تسلط مغول­ ها در 1279 بر چين، هيچ درام ادبي در چين به وجود

نيامد. تحولات اصلي تئاتر چين بعدها رخ داد. احياي تئاتر در اروپاي غربي از اوايل قرون وسطي آغاز

شد. پس از سقوط امپراتوري روم، فعاليت­هاي سازمان دار تئاتري در اروپاي غربي متوقف شده بود، زيرا

در سده­ي ششم شرايط مشابهي با دوران ما قبل عظمت تئاتر روم بر صحنه حاكم شد، اما عناصر

تئاتري حداقل در چهار شكل مختلف حفظ شدند: بقاياي ميم رومي، نقالي توتني، جشنواره­ هاي

عاميانه و آئين­ هاي شرك­ آميز و مراسم مسيحي. تئاتر در اوايل قرون وسطي بايد از دل اين منابع زاده

مي­شد.

 

منبع:

http://www.vazifeh.ir

http://www.parsidoc.com


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام این یک وبلاگ شخصی گروه نمایش " هیراد " می باشد ... از طریق این وبلاگی می توانید از اخبار هنر نمایش استان و فعالیت های گروه با خبر شوید ...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما کدام بخش در سایت باید فعال تر شود؟
    کیفیت سایت در چه سطحی است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 141
  • کل نظرات : 99
  • افراد آنلاین : 20
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 154
  • بازدید ماه : 154
  • بازدید سال : 1,720
  • بازدید کلی : 91,091
  • کدهای اختصاصی
    هنر هرگز نمی میرد ، هنرمند تا ابد جاوید است ...