تئاتر پوچی یا آبزرد
تئاتر پوچی یا تئاتر ابزورد (به فرانسه: Le Théâtre de l'Absurde) اصطلاحی بود برای نشان دادن نوعی سوگیری تئاتری مهم در قرن بیستم میلادی.
عنوان تئاتر ابزورد (:[پوچ، بی معنی، یاوه]) را اولین بار مارتین اسلین منتقد، در کتابی به همین نام ثبت شد؛ نوعی از تئاتر که به بازه وسیعی از آثار نمایشنامهنویسان دهههای پنجاه، شصت از جمله ساموئل بکت، اوژن یونسکو، آرتور آدموف و دهههای متعاقب آن از جمله تام استوپارد، و هارولد پینتر [۱] اطلاق میشود. تئاتر ابسورد از لحاظ مفهومی در لایههای مختلف، ارتباط تنگاتنگی با پوچگرایی که پس از جنگ جهانی در آثار بزرگانی چون سارتر و کامو به اوج خود میرسید دارد.
ارتباط چندبعدیای که بازیهای زبانی، کلیشههای اغراقآمیز، تکرار و ترکیبات بیربط یا حتی عبارات ابتکاری رابه دنبال خود دارد و از زبان شخصیتهایی بیان میشود که معمولاً در یک تراژدی-کمدی (تراجیکمدی) اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند. از شیوههای روایی کلاسیک عبور میکند و بعدتر آن را به مسخره میگیرد؛ و طبعاً همیشه لااقل تهمایهای از فضاسازیهای سوررئال را تداعی میکند. مسخرگی تلخی که لایههای قابل توجه تراژدی را از وادی روایتهای واریته[* ۱] تا شوخیها و بداههپردازیهای کمدیا دلآرته[* ۲] (یا کمدی ایتالیایی) با خود میکشاند.
اساساً فرم این گونه نمایشها به طور مداوم در طول عمر آن تجربی باقیمانده و همواره علیرغم تأثیر فراوانی که از جریانهای مختلف گرفته، به دنبال شیوهٔ جدیدی برای ارائهٔ چارچوب یا شکستن چارچوبهای روایی داشته است. شاهد بی بدیل چنین انگیزههایی، تفاوتهای تکنیکی و زمینهای بین آثار بزرگان این جریان است؛ از جمله آنها که در بالا نامشان رفته است.
از جمله مهمترین تأثیرگذاران، شکسپیر است، که تأثیر عمدهای در سرایت تراجیکمدی به تئاتر ابزورد داشته است؛ که در نهایت صراحتاً در نمایشنامهٔ مکبث قابل درک است. اما تأثیرپذیری از پیشینهٔ دنیای هنر به اینجا ختم نمیشود و حتی تأثیرات کمدی اسلپ استیک (کمدی بزن و بکوب) سینمای محبوب دورههای گذشته مثل فیلمهای چاپلین، باستر کیتن و حتی لورل و هاردی به ویژه در «فیلم» تنها فیلمنامه نوشته شده توسط بکت، که کیتن درآن ایفای نقش کرده، غیرقابل انکار است.
یکی از افراد پیشروی پذیرفتهشده وادی تئاتر ابزورد، لوئیجی پیراندلو است که به شدت، گونهٔ نمایشی تجربی (اکسپریمنتال) را مورد توجه قرار داده، و بر خلاف نمایشنامهنویسانی چون هنریک ایبسن، تلاش زیادی برای رهایی از چارچوبهای رئالیسم در نمایش صورت دادهاست؛ که نقشآفرینی فرا نمایشی[* ۳]، بازی در بازی، و انعطاف مرزهای محدوده بازی[* ۴] از جمله ویژگیهای آثار او به شمار میروند.
لازم به ذکر است تئاتر آبزرد فقط در حد یک نظریه باقی ماند و به عنوان مکتب به رسمیت شناخته نشد ، شاید دلیل اصلی آن را میتوان گفت به دلیل خدا پرستی می باشد ،زیرا تئاتر آبزرد تضاد خاصی با خدا پرستی دارد.
بنیانگذار
آلفرد ژاری (۱۸۷۳ – ۱۹۰۷)
پیشگامان
گیوم آپولینر (۱۸۸۰ – ۱۹۱۸)
- آنتونن آرتو (۱۸۹۳ – ۱۹۴۸)
- روژه ویتراک (۱۸۹۹ – ۱۹۵۲)
- ژولین تورما (۱۹۰۲ – ۱۹۳۳)
وارثان
- ژان تاردیو (۱۹۰۳ - ۱۹۹۵)
- ماکس فریش (۱۹۱۱ - ۱۹۹۱)
- روبر پنژه (۱۹۱۹ - ۱۹۹۷)
- بوریس ویان (۱۹۲۰ – ۱۹۵۹)
- رولان دوبیار (۱۹۲۳ -)
- ادوار آلبه (۱۹۲۸ –)
- هارولد پینتر (۱۹۳۰ –)
- اسلاومیر مورژک (۱۹۳۰ –)
- فرناندو آرابال (۱۹۳۲ –)
- تام استوپارد (۱۹۳۷ –)